سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کـــبـــوتــــر عشــــــــق



  • نام قالب: قهوه ای
  • ترکیب رنک: قهوه ای - قهوه ای روشن - نارنجی
  • سبک قالب : دوستونه - عرض ثابت
  • وزن قالب: متوسط
  • مناسب برای وبلاگهای: ادبی - شعر  - عمومی  و ...




نوشته شده در شنبه 88/4/6ساعت 10:31 عصر توسط قاسم نظرات ( ) | |




 
  • نام قالب: خودرو
  • ترکیب رنگ: آبی - سرمه ای - سیاه
  • سبک قالب : دو ستونه - عرض ثابت
  • وزن قالب: متوسط
  • مناسب برای وبلاگهای: اخبار اتوموبیل و معرفی خودرو

کلمات کلیدی: قالب رایگان - قالب اتوموبیل - قالب وبلاگ -قالب ماشین - قالب رایگان برای بلاگ اسکای- بلاگ اسکای
Theme - Free Theme For BlogSky - Car Category Theme


نوشته شده در شنبه 88/4/6ساعت 10:31 عصر توسط قاسم نظرات ( ) | |

6/4/1388

گفت وگوی اختصاصی با قاتل سریالی زنان قزوینی

من را اعدام کنید



گروه حوادث، امیر رجبی؛ پرونده اتهامی قاتل سریالی زنان قزوینی همچنان در دادسرا در مرحله تحقیقات مقدماتی است و محمدباقر الفت دادستان این شهر اعلام کرده بعد از صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست، او به صورت ویژه محاکمه خواهد شد. این زن که مهین نام دارد از بهمن ماه سال گذشته جنایت های زنجیره یی را آغاز کرد و سرانجام روز 25 اردیبهشت ماه سال جاری با تلاش اکیپی زیر نظر دادستان قزوین دستگیر شد. مهین در بازجویی ها به کشتن پنج زن اقرار کرده و پذیرفته است که در سال 85 نیز مردی مسن را که صاحبخانه اش بوده، به قتل رسانده است. مهین اکنون در بازداشت به سر می برد و تحقیقات از وی ادامه دارد. این زن در گفت وگویی اختصاصی با خبرنگار اعتماد درباره زندگی خود و جزییات قتل ها توضیحاتی داده است که می خوانید.

---

-قبل از هر چیز خودت را معرفی کن.

مهین قدیری هستم، 32ساله، اهل محله تهران قدیم قزوین. در 14سالگی ازدواج کردم و دو فرزند دختر دارم. تا کلاس سوم راهنمایی هم درس خوانده ام.

-وضعیت زندان چطور است؟

این سوال خیلی سخت است. اگر به اختیار خودم بود، می گفتم من را به سیاهچال بیندازند و به جای غذا به من زهر بدهند. در مجموع همه چیز در زندان خوب است. برای من از داخل جامعه که خیلی بهتر است. در زندان حداقل حق زندگی دارم.

-انگیزه واقعی ات از این شش جنایت چه بود؟

مشکلات و تنگناهای مالی. با وجود اینکه در دو مقطع کار هم می کردم، نتوانسته بودم مشکلات مالی ام را حل کنم. یک شرکت قلابی مرا به این مخمصه انداخت. برای گرفتن امتیاز وام از من چک گرفتند و نه تنها وامی پرداخت نکردند بلکه 25 میلیون تومان چک مرا هم به اجرا گذاشتند.

-شوهرت در تامین نیازهای مالی خانواده نقشی نداشت؟

پنج ماه پیش بیکار شده بود. شاید، مقصر اصلی این مشکلات شوهرم بود، اگر زندگی مان تامین بود هیچ وقت مجبور نمی شدم مرتکب قتل بشوم.

-اینکه گفته شد یکی از انگیزه های اصلی ات در ارتکاب این قتل ها و انتخاب زنان مسن تنفر از مادرت بود را تایید می کنی؟

اصلاً این طور نیست، با مادرم کمی اختلاف داشتم ولی اینکه انگیزه ام از قتل ها تنفر از او باشد، درست نیست.

-باور اینکه مادر دو دختر به تنهایی این قتل ها را مرتکب شده باشد سخت است. شایعه شده همدستانی هم داری؟

انسان در شرایط مختلف دست به کارهای متفاوتی می زند. شاید همه ما فکر کنیم هیچ وقت مرتکب این جنایات نمی شویم ولی من هم مثل همه مردم هستم. وقتی گرفتار بشوی و تحت فشار قرار بگیری دست به کارهایی می زنی که باورش برای مردم خیلی سخت است. مثلاً الان یک زنی در زندان به دلیل اینکه از خودش در برابر تجاوز یک جوان دفاع کرده و او را کشته در آستانه اعدام قرار دارد. من همدستی نداشتم و همه کارها را خودم به تنهایی انجام می دادم.

-قربانیانت را چطور انتخاب می کردی؟

زنان مسن را انتخاب می کردم، کسانی که دیگر نوه و نتیجه شان را هم دیده اند و زیاد چشم شان دنبال دنیا نیست. خانم هایی که ویترین طلافروشی هستند و به عنوان یک ویترین زنده سیار با طلاهای آویزان کرده به خودشان دل کسانی را که پول ندارند، می سوزانند.

-اولین بار کی به ذهنت رسید که برای امرار معاش و حل مشکلات ات مرتکب قتل بشوی؟

من ریالی از پول هایی را که به دست آوردم برای امرار معاش خودم و فرزندانم استفاده نکردم. همه آن مبالغ را تحویل طلبکاران می دادم، اجازه ندادم ذره یی از این پول ها به چرخه زندگی روزمره ام وارد شود.

-پیرمرد صاحبخانه ات را سه سال پیش به قتل رساندی، انگیزه این قتل هم مسائل مادی بود؟

انگیزه قتل او بر سر مسائل دیگری بود که الان نمی توانم بگویم ولی هرچه بود، مالی نبود،

-در به وجود آمدن این شرایط چه کسی بیشترین نقش را داشت؟

خودم که مقصر اصلی ام. اما اگر مادرم ارثیه پدری ام را می داد مشکلات مالی نمی توانست من را به اینجا بکشاند، شوهرم هم به عنوان یک مرد و شریک زندگی وظیفه اش را به درستی انجام نداد. او معتاد بود و بسیاری مشکلات دیگر که گفتنش درست نیست.

-تو مادر دو فرزند هستی، چطور بعد از قتل به خانه برمی گشتی و به بچه هایت رسیدگی می کردی و به زندگی روزمره ادامه می دادی؟

بعد از ارتکاب قتل ها همه چیز را پشت در خانه می گذاشتم، اما خیلی سخت بود. دختر بزرگم متوجه بی قراری و ناراحتی ام شده بود. یک شب بهم گفت؛ مامان غصه دار به نظر می رسی. جواب دادم خیلی سخت است مشکلی داشته باشی و نتوانی تا آخر عمرت آن را به کسی بگویی.

-نقش همسرت در این ماجراها چه بود؟

به عنوان یک همسر به وظایفش نسبت به من توجهی نداشت. در مدت چهار ماه 10 کیلو وزن کم کرده بودم. شب ها کابوس می دیدم و جیغ می زدم. اگر همسری داشتم که به من توجه می کرد، متوجه وضع غیرعادی من می شد.

-در مورد دخترانت بگو، الان کجا هستند؟

دختر کوچکم دچار بیماری CB است و همراه خواهرش نزد عمویشان زندگی می کنند.

-پس از اولین اعترافاتت گفتی امشب راحت تر می خوابی، قبل از آن شب وضعیت ات چطور بود؟

شب ها همیشه مقتولان به خوابم می آمدند و عذاب وجدان شدیدی داشتم. اما آن شب که اعتراف کردم، راحت خوابیدم. احساس می کردم بار سنگینی از دوشم برداشته شد و دیگر کسی به خوابم نمی آید.

-همسایه هایت همگی تاکید می کردند آدم بی آزاری بودی و اصلاً باورشان نمی شد مهین قدیری این جنایات را مرتکب شده باشد.

مردم و خصوصاً روزنامه ها از من یک غول بی شاخ و دم ساختند و فکر می کنند مهین موجودی است که از کره مریخ آمده اما واقعیت این است که من هنوز خودم هم نمی توانم باور کنم که مرتکب این جنایات شده ام. همه چیز به یک خواب شباهت دارد. حتی خانواده و دوستانم هنوز شوکه هستند. باور این موضوع برایشان مشکل است.

-هنگام ارتکاب قتل ها هیچ ترسی نداشتی؟

هربار می مردم و زنده می شدم. وقتی موعد چک ها می رسید، مجبور می شدم دست به کار شوم. تصمیم گیری خیلی سخت بود ولی ناچار بودم. منتظر بودم فرجی شود و یک جوری از این مخمصه نجات پیدا کنم.

-به قتل ها برگردیم، با چه ترفندی توانستی کاری کنی که در رنو از داخل باز نشود.

باز می شد اما به سختی؛ رنوهای مدل 62 اکثراً در عقب شان خراب است و با زور باز می شوند.

-چرا امامزاده چهار انبیاء را برای شکار قربانیان انتخاب کردی؟

قصد جسارت به امامزاده ها را نداشتم اما به علت شلوغ بودن امامزاده و حضور افرادی که من انتخاب می کردم جای خیلی مناسبی بود.

-تو خودت مادر بودی، لحظه یی به این فکر نکردی که مقتولان هم مادر هستند و بچه دارند و فرزندان شان منتظر بازگشت شان هستند؟

به همه این مسائل فکر کردم اما به این هم فکر کردم که من هم حق دارم در این جامعه حداقل ها را داشته باشم. البته من آدم خودخواهی هستم.

-اگر خودت قاضی بودی چه حکمی برای خودت تعیین می کردی؟

خودم را شش بار اعدام می کردم.

-در اعترافات ات گفتی در یکی از قتل ها خیلی تحت تاثیر قرار گرفتی.

آخرین قتل بود، نگاه خاص مقتول به من وجدانم را تکان داد. خیلی ناراحت شدم.

-هنوز به قتل کیمیا شجاعی که در زمان وقوع جنایت های سریالی کشته شد، اعتراف نکرده یی؟

من کیمیا را به قتل نرساندم. تا به حال هر کاری کردم، گفتم اما همین جا می گویم که کیمیا را من نکشتم.

-چه صحبتی با اولیای دم مقتولان داری؟

از همه شان عذرخواهی و طلب بخشش می کنم. در تنهایی فکر می کردم چرا روز مادر کنار بچه هایم نیستم و بعد به این نتیجه رسیدم که من مادرهای زیادی را از دیدن روز مادر محروم کردم و از همه طلب آمرزش و بخشش می کنم.
نوشته شده در شنبه 88/4/6ساعت 2:51 عصر توسط قاسم نظرات ( ) | |

Valentine Day Special Theme for Nokia Series 60 v3
تم زیبا و داغ روز ولنتاین برای گوشی های نوکیا سری 60 ورژن3


دانلود تم
نوشته شده در سه شنبه 88/4/2ساعت 7:22 عصر توسط قاسم نظرات ( ) | |

دو تم مخصوص گوشی های نوکیا سری 60 با موضوع های مختلف دانلود کنید.

دانلود تم

دانلود تم
نوشته شده در سه شنبه 88/4/2ساعت 7:22 عصر توسط قاسم نظرات ( ) | |

8 تم نوکیا در موضوع های مختلف دانلود با لینک مسقیم .قابل اجرا بر روی گوشی های زیر.
Supported Nokia Phones: E50, E51, E60, E61, E61i, E62, E65, E70, E90, N73, N75, N76, N77, N80, N81, N81_8gb, N82, N90, N91, N92, N93, N93i, N95, N95_8gb.

دانلود تم دانلود تم

دانلود تم دانلود [...]
نوشته شده در سه شنبه 88/4/2ساعت 7:15 عصر توسط قاسم نظرات ( ) | |

(این داستان از خودم نیستا ! یه جا خوندم، گفتم بذارم. بقیه درس عبرت بگیرن )

مزدا 323 قرمز رنگ، تا به نزدیکی دختر جوان رسید به طور ناگهانی ترمز کرد . خودرو چند قدم جلوتر از دختر جوان از حرکت ایستاد ، اما راننده، خودرو را به عقب راند، تا جایی که پنجره جلو دقیقا روبروی دختر جوان قرار گرفت این اولین خودرویی نبود که روبروی دختر توقف می کرد ، اما هریک از آنها با بی توجهی دختر جوان به راه خود ادامه می دادند . دختر جوان، مانتوی مشکی تنگی به تن کرده بود که چند انگشتی از یک پیراهن بلند تر بود . شلواری هم که تن دخترک بود ،همچون مانتویش مشکی بود و تنگ می نمود که آن هم کوتاه بود و تا چند سانتی پایین تر از زانو را می پوشاند . به نظر می آمد که شلوار به خودی خود کوتاه نیست و انتهای ساق آن به داخل تا شده . دختر جوان نتوانست اهمیتی به مزدای قرمز رنگ ندهد . سرش را به داخل پنجره خم کرد و به راننده گفت :" بفرمایید؟" . مزدا مسافری نداشت . راننده آن پسر جوان و خوش چهره ای بود که عینک دودی ظریفی به چشم داشت . پسر جوان بدون معطلی و با بیانی محترمانه گفت : " خوشحال میشم تا جایی برسونمتون". دختر جوان گفت : "صادقیه میرما". پسر جوان بی درنگ سرش را به نشانه تائید تکان داد و پاسخ داد : " حتماً، بفرمایید بالا ". دخترک با متعجب ساختن پسر جوان، صندلی عقب را برای نشستن انتخاب کرد .چند لحظه ای از حرکت خودرو نگذشته بود که دختر جوان ، در حالی که روسری کوچک و قرمز خود را عقب و جلو می کشید و موهای سرازیر شده در کنار صورتش را نظم می داد ،گفت :" توی ماشینت چیزی برای گوش کردن نیست "
- البته .
پسر جوان ،سپس پخش خودرو را روشن کرد . صدای ترانه ای انگلیسی زبان به گوش رسید . از آینه به دختر جوان نگاهی انداخت و با همان لبخند ظریفش که از ابتدا بر لب داشت گفت :"کریس دبرگ هست ، حالا خوشتون نمیاد عوضش کنم ". دخترک با شنیدن حرف پسرجوان ،خنده تمسخر آمیزی سر داد .
- ها ها ها ، این که اریک کلاپتون . نمیشنوی مگه ، انگلیسی می خونه . اصلا کجاش شبیه کریس دبرگ!

- اِه ، من تا الان فکر می کردم کریس دبرگ . مثل اینکه خیلی خوب اینا رو می شناسید ها .
دخترک ، قیافه ای به خود گرفت و ادامه داد: " اِی ، کمی "
- پس کسی طرف حسابمه که خیلی موسیقی حالیشه . من موسیقی رو خیلی دوست دارم ، اما الان اونقدر مشغله ذهنی دارم که حال و حوصله موسیقی کار کردن رو ازم گرفته .
دخترک لبخندی زیرکانه زد و با لحنی کش دار گفت:" ای بابا، بسوزه پدر عاشقی . چی شده ، راضی نمیشه ؟"
- نه بابا، من تا حالا عاشق نشده ام . البته کسی رو پیدا نکرده ام که عاشقش بشم ، و اگرنه اگه مورد خوبی پیش بیاد ، از عاشقی هم بدم نمیاد . اصل قضیه اینه که، قبل از اینکه با ماشین بزنم بیرون و در خدمت شما باشم ، توی خونه با بابام دعوام شد .
- آخی ، سرچی؟ لابد پول بهت نمی ده
- نه ، تنها چیزی که میده پول . مشکل اینجاست که فردا دارم می رم بروکسل، اونوقت این آقا گیر داده بمون توی شرکت کار داریم .
با گفتن این جملات توسط پسر جوان ، دخترک، با اینکه سعی می کرد به چهره اش هویدا نشود ، اما کاملا چهره اش دگرگون شد و با لحنی کنجکاوانه پرسید: " اِه، بروکسل چی کار داری؟ "
- دایی ام چند سالی هست که اونجاست . بعد از سه چهار ماه کار مداوم ، می خواستم برم اونجا یه استراحتی بکنم؟
دخترک بادی به غبغب انداخت و سریع پاسخ داد:
- اتفاقا من هم یک هفته پیش از اسپانیا برگشتم.
- اِه، شما هم اونجا فامیل دارید؟ کدوم شهر.
- فامیل که نداریم ، برای تفریح رفته بودم ونیز.
پسر جوان نیشخندی زد و گفت : اصلا ولش کن بابا ، اسم قشنگتون چیه؟
- من دایانا هستم. اسم تو چیه، چند سالته؟ چه کاره ای؟
- چه خبره؟ یکی یکی بپرسید، این جوری آدم هول میشه ... اولاً این که اسم خیلی قشنگی دارید ، یکی از اون معدود اسم هایی که من عاشقشونم . اسم خودم سهیل ، 25 سالمه و پیش بابام که کارگذار بورس کار می کنم . خوب حالا شما
دخترک با شنیدن این حرفهای سهیل ، چهره اش گلگون شد و به تشویش افتاد .
- من که گفتم ، اسمم دایاناست . 23 سالمه و کار هم نمی کنم . خونمون سمت الهیه است و الان هم محض تفریح دارم می رم صادقیه . تا حالا بوتیک های اونجا نرفته ام . با یکی از دوستام اونجا قرار گذاشته ام تا بوتیک هاش رو ببینیم و اگه چیز قشنگی هم بود بخریم .
- همین چیزایی هم که الان پوشیده اید خیلی قشنگه ها.
دایانا ، گره کوچک روسریش را باز کرد و بار دیگر گره کرد . سپس گفت:
- اِی ، بد نیست . اما دیگه یک ماهی هست که خریدمشون . خیلی قدیمی شده اند ... . ولش کن ، اصلا از خودت بگو ، گفتی موسیقی کار نکرده ای و دوست داری کار کنی ، آره؟
- چرا ، تا چند سال پیش یه مدتی پیانو کار می کردم.
دخترک ، سعی می کرد دلبرانه سخن وری کند ، اما ناگهان به جوشش افتاد ، طوری که منقطع صحبت می کرد و کلمات را دستپاچه بیان می کرد.
-ای وای، من عاشق پیانو ام . خیلی دوست دارم پیانو کار کنم ، یعنی یه مدتی هست که کلاسش رو می رم ، اما هنوز خیلی بلد نیستم . ... اصلا اینجوری نمیشه، نگه دار بیام جلو بشینم راحت تر حرف بزنیم .
سهیل ، بی ردنگ خودرو را متوقف کرد . دایانا هم سریع پیاده شد و به صندلی جلو رفت .
-دایانا خانوم ، داریم می رسیما .
- دایانا خانوم کیه؟ دایانا ... . ولش کن ، فعلا عجله ندارم . بهتره چند دقیقه دیگه هم با هم باشیم . آخه من تازه تو رو پیدا کرده ام . تو که مخالفتی نداری ؟
- نه ، من که اومده بودم حالی عوض کنم . حالا هم کی بهتر از تو که حالم رو عوض کنه . فقط باید عرض کنم که الان ساعت نه و نیمه ، حواست باشه که دیرت نشه .
دخترک با شنیدن صحبت های سهیل، وقتی متوجه ساعت شد، چهره اش رنجور شد و در حالی که لب خود رابا اضطراب می گزید ، گفت:
-آره راست میگی ... پس حداقل یه چند دقیقه ای ماشینت رو دور فلکه نگه دار ، باهات کار دارم .
سهیل ، با قبول کردن حرفهای دایانا ، حوالی میدان که رسید ، خودرو را متوقف کرد . روی خود را به دخترک کرد و کمرش را به در تکیه داد . عینک دودی را از چشمانش برداشت .چهره ای نسبتا گیرا داشت . ته ریشی به صورتش بود و موهایی ژولیده داشت که تا گوشش را می پوشانید . پخش خودرو را خاموش کرد و سپس با همان لبخندی که بر لب داشت گفت :
- بفرمایید.
دیگر کاملا از ظاهر و طرز صحبت دخترک می شد پی به هیجانش برد.
- موبایلت ... شماره موبایلت رو بده، البته اگه ممکنه .
پسر جوان لحظه ای فکر کرد و سپس گوشی همراه خود را از روی داشبورد- پشت فرمان برداشت . آن را به سمت دایانا دراز کرد.
- بگیر ، زنگ بزن گوشی خودت که هم شماره تو روی موبایلم ثبت بشه و هم شماره من روی موبایل تو بیفته . فقط صبر کن روشنش کنم ... اونقدر اعصابم خورد بود که گوشی رو خاموش کردم .
دایانا ، به محض دیدن گوشی گران قیمت سهیل به وجد آمد . اما سریع شوق خود را کتمان کرد و فقط به گفتن"کوشی خوبی داری ها" قناعت کرد .
- قابلت رو نداره . اتفاقا باید عوضش کنم ، خیلی یوغره.
- خوب ، ممنون . فقط بگو کی می تونیم همدیگه رو دوباره ببینیم .
- ببینم چی میشه . اگه فردا برم بروکسل که هیچ، اما اگه تهران بودم یه کاریش می کنم . اصلا بهم زنگ بزن .
- باشه ... پس من می رم .فعلا خداحافظ .
- خوشحال شدم،...خداحافظ . ... زنگ یادت نره .
دختر جوان ، درحالی که احساس مسرت می کرد ، با گامهایی لرزان (از شوق) از خودرو خارج شد . هر چند قدمی که بر می داشت ،سرش را برمی گرداند و مزدا را نگاه می کرد و دستی برای سهیل تکان می داد . پس از دور شدن دایانا ، سهیل از داخل خودرو پیاده شد و طوری که دایانا متوجه نمی شد، او را تعقیب کرد . حوالی همان میدان بود که دایانا روی صندلی های یک ایستگاه اتوبوس نشست . سهیل ، گوشه ای لابلای جمعیت در حال گذر ، خود را پنهان کرده بود و دایانا را نظاره می کرد . دایانا دستش را به ساق شلوار خود انداخت و تایی که از داخل داده بود را باز کرد . شلواردیگر کوتاه نبود . از داخل کیفی که بر روی دوشش بود مقنعه ای بیرون آورد و در لحظه ای کوتاه آنرا سر کرد و از زیر مقنعه ، تکه پارچه ای که بر سرش بود ، بیرون کشید . از داخل همان کیف ، آینه کوچکی خارج کرد و با یک دستمال کوچک ، از آرایش غلیظی که روی صورتش بود کاست . موهای خرمایی رنگش را که روی صورتش سرازیر شده بود ، داخل مقنعه کرد و با آمدن اولین اتوبوس ، از محل خارج شد . سهیل در طول دیدن این صحنه ها ، همچنان لبخند بر لب داشت . با رفتن دایانا، سهیل به سمت مزدا حرکت کرد . به خودرو که نزدیک می شد زنگ موبایلی که همراهش بود ، به صدا در آمد. سهیل بلافاصله پاسخ داد:
- بله؟
صدای خواهش های پسر جوانی از آنسوی گوشی آمد .
- سلام ، آقا هر چی می خوایی از تو ماشین بردار ، فقط ماشین رو سالم بهم تحویل بده . تو رو خدا ، بگو کجاست بیام ببرم ...
- خوب بابا ، چه خبرته . تا تو باشی و در ماشینت رو برای آب هویج گرفتن باز نزاری ... ببینم به پلیس هم زنگ زدی ؟
- نه ، به جون شما نه ، فقط تو رو خدا ماشین رو بده .
- جون من قسم نخور ، من که می دونم زنگ زده ای ...ولی عیبی نداره ، آدرس می دم بیا ... فقط یه چیزی ، این یارویی که سی دیش توی ماشینت بود کی بود؟
- کی ؟ اون خارجیه ؟ ... استینگ بود ، استینگ .
- هه هه ... یه چیز دیگه هم می پرسم و بعدش آدرس رو می دم ؛ ونیز توی اسپانیاست ؟
- ونیز؟ نه بابا، ونیز که توی ایتالیاست ... آقا داری مسخره ام می کنی ، آدرس رو بده دیگه ...
- نه ، داشتم جدول حل می کردم . مزدای قرمزت ، ضلع جنوبی صادقیه پارک شده . گوشیت رو می زارم توی ماشین ، ماشین رو هم می بندم و سوییچ رو می اندازم توی سطل آشغالی که کنار ماشینته . راستی یه دایانا خانوم هم بهت زنگ می زنه ، یه دختر خوشگل،... برو حالش رو ببر ، برات مخ هم زدم ،... خداحافظ!!!


نوشته شده در یکشنبه 88/1/23ساعت 12:12 صبح توسط قاسم نظرات ( ) | |

منبع : www.AsanDownload.com

نسخه جدید
نرم افزار تعبیر خواب یوسف ( یوزارسیف ) با محیط گرافیکی جذاب امکانات جالبی را در اختیار کاربران گوشی های موبایل قرار می دهد. این نرم افزار علاوه بر ارائه داستان کاملی از زندگی حضرت یوسف ، امکان تعبیر خواب کامل و جامعی را فراهم می کند. تعبیر خواب با این نرم افزار بر اساس کلمات می باشد و استفاده از آن به علت دسته بندی کلمات بسیار ساده است.


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 87/11/8ساعت 12:50 صبح توسط قاسم نظرات ( ) | |

اگر فایل ها و برنامه های مهمی بر روی CD و یا DVD دارید که به طریقی از بین رفته اند، برای بازیابی آنها می توانید از این برنامه بهره ببرید.
IsoBuster نرم افزاری قدرتمند، بسیار تخصصی و ابزار ترمیم و بازیافت داده های موجود در DVD و CD می باشد که استفاده از آن نیز بسیار اسان است. این نرم افزار از کلیه فرمت های DVD و CD و کلیه سیستم فایل های DVD و CD رایج پشتیبانی می کند.
به کمک این نرم افزار می توانید فایل های از دست رفته را از روی CD و یا DVD بد یا خش دار بازیابی کرده، مستندات مهم، تصاویر با ارزش، فیلم های خانوادگی و بسیاری دیگر را مجدداَ ذخیره نمایید.
برای راه اندازی IsoBuster، کافی است CD و یا DVD مورد نظر را قرار داده، درایو مورد نظر را انتخاب کرده، و اجازه دهید که این نرم افزار رسانه مورد نظر را نصب کند. IsoBuster فوراَ کلیه بخش ها و ترک های درون آن رسانه را به شما نشان می دهد، و آنها را با کلیه فایل سیستم های موجود ترکیب می کند. از این طریق شما به راحتی به کلیه فایل ها و فلدرها دستیابی پیدا می کنید، درست مانند explorer. همچنین می توانید به داده های بخش های قدیمی تر که سیستم عامل به شما نشان نمی دهد و مخفی کرده، دستیابی پیدا کنید.

برخی خصوصیات نرم افزار IsoBuster عبارتند از:
*   بازیابی داده ها از کلیه فرمت های ممکن CD, DVD و Blu Ray (BD & HD DVD)
*   خواندن / استخراج داده از بخش های باز
*   تمامی بخش ها حتی بخش های قدیمی قابل دستیابی هستند و می توانند مورد بازیافت قرار گیرند.
*   خواندن و استخراج فایل ، ترک و بخش از کلیه رسانه های نوری
*   بررسی و پیمایش فایل ها بر اساس نشانه های خاص آنها
*   بررسی و پیمایش انواع فایل سیستم های IFO / BUP / VOB موجود روی دی وی دی های صوتی و تصویری
*   یافتن داده های از دست رفته بر روی CDs, DVDs, BDs و یا HD DVDs با استفاده از فرایند Drag- drop
*   قابلیت ایجاد فایل های image مانند: *.ibp and *.ibq,*.iso, *.bin, *.tao
*   قابلیت تبدیل کلیه فایل های image پشتیبانی شده به فایل های bin/cue
*   اضافه کردن، ویرایش و حذف فایل های یافت شده بر اساس نشانه هایشان
*   نمایش اندازه فایل
*   پشتیبانی از دیسک های CD-RW که در دستگاه های بسیار قدیمی نصب شده اند که هنوز فرمت بسته های CD-RW ثابت را نمی شناسند.
*   قابلیت خواندن HFS، و پشتیبانی از فرمت HFS و HFS+ سیستم فایل Mac
*   قابلیت ایجاد فایل های image (*.IBP / *.IBQ)
*   پشتیبانی از فایل سیستم های مختلف و راه های مختلف جهت استفاده از آنها
*   بررسی و اسکن سطح CD/DVD/HD DVD/BD برای یافتن خطاهای فیزیکی
*   فایل راهنمای جامع و اساسی
*   و ...
نوشته شده در سه شنبه 87/11/8ساعت 12:46 صبح توسط قاسم نظرات ( ) | |

اگر برای دستیابی به فایل هایتان مجبورید مسیری طولانی از میان درایوها و فلدرها را طی کنید، و زمان زیادی را صرف کپی و انتقال اینگونه فایل ها کنید. برای حل این مشکل می توانید از این نرم افزار استفاده کرده و تنها با یک کلیک به فلدر مورد نظر دستیابی پیدا نمایید.
با استفاده از این نرم افزار ، بهره وری شما از طریق دسترسی آسان و سریع به محتوای فلدرها و فایل ها به طور چشمگیری افزایش می یابد. بدون نیاز به باز کردن فلدرها، شما می توانید فهرست دایرکتوریها در هر کجا را با استفاده از کلیک راست موس بر روی یک فایل، فلدر و یا درایو مشاهده کنید.
این برنامه یک آیتم منو به context menu اضافه می کند، که این منو فهرست دایرکتوری هایی که تقاضا کرده اید را نمایش می دهد. اگر شما بخواهید یک فایل را از درون فلدر و یا درایوی کپی کرده و یا به مکانی دیگر انتقال دهید، با استفاده از منوی FastFolders می توانید با کلیک راست موس فایل های مورد نظرتان را به درون هر فلدری بر روی کامپیوترتان به سرعت و سادگی انتقال دهید.
FastFolders همچنین یک ستون جدید در بخش نمایش جزئیات Explorer ویندوز اضافه می کند، که مجموع اندازه فلدرها که شامل زیر فلدر و فایل هایش می باشد را نمایش می دهد. این کار برای یافتن چگونگی توزیع فایل ها بر روی سیستم و فضایی که آنها اشغال کرده اند بسیار سودمند می باشد.

خصوصیات کلیدی DeskSoft FastFolders عبارتند از:
-   اضافه کردن یک آیتم منو که ساختار دایرکتوری که تقاضا کرده اید را نمایش می دهد.
-   امکان اضافه کردن کلیه برنامه ها در لیست جستجو شامل: My Computer, Control Panel, Network Neighborhood و ...
-   کشیدن و رها کردن با کلیک راست موس: برای کپی یا انتقال فایل ها ، می توانید فایل های مورد نظر را به هر فلدری بر روی کامپیوترتان از طریق انتخاب آن از منوی FastFolders به سادگی و سرعت کپی کرده یا انتقال دهید.
-   دایرکتوری های بزرگ برای دسترسی آسان می توانند به چندین ستون تبدیل شوند.
-   علاوه بر فلدرها، هر نوع فایلی می تواند در فهرست دایرکتوری ها قرار گیرد، تا شما سریعتر به آن فایل ها دسترسی پیدا کنید.
-   سرعت منو و بسیاری از گزینه های دیگر برای سفارشی کردن محصول قابل تنظیم می باشد.
-   اضافه کردن یک ستون در نمایش جزئیات Explorer ویندوز که مجموع حجم فلدرها را نمایش می دهد.
-   فشار دادن کلید " C " بر روی هر آیتم لیست محتوای آن آیتم را به داخل clipboard کپی می کند.
فشردن کلیدهای "SHIFT+C" باعث نمایش اطلاعات حجم فایل می شود.
-   فشردن کلید "CTRL" در زمان کلیک بر روی گزینه FastFolders باعث باز نگه داشتن منوی FastFolders می شود.
-   و ...
نوشته شده در سه شنبه 87/11/8ساعت 12:41 صبح توسط قاسم نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

کد موسیقی برای وبلاگ